آموزشی

موسیقی و سیستم مغز و اعصاب

موسیقی و سیستم مغز و اعصاب

هنگامی که به موسیقی گوش می دهیم در واقع به مغز خود ورزش داده ایم و هر کسی که به موسیقی گوش میدهد این حس را انکار نشدنی می داند. تحقیقاتی که در زمینه مغز و اعصاب صورت گرفته، چرایی این مساله را بیان می کند. شروع سفر موسیقی به بدن انسان، از طریق گوش است که با رزونانس شدن فرکانس ها در مغز پایان می یابد. چهار بخش از مغز در هنگام شنیدن موسیقی تحت تاثیر قرار می گیرند که در این چهار بخش احساسات، خاطرات، ریتم بدن و گذشته برای ما مرور می‌شود. این مطلب نشان می‌دهد که موسیقی نقشی اساسی در زندگی انسان دارد و چه ارتباطی بیم موسیقی و سیستم مغز و اعصاب وجود دارد.

لایه بیرونی شنوایی و لایه های بعد از آن

موسیقی تنها از یک راه وارد مغز نمی شود و چندین اتفاق همزمان رخ میدهد تا موسیقی در ذهن ما حک شود. ساختار پیچیده گوش انسان به درک موسیقی و فرکانس های صوتی کمک می کند؛ این ساختارهای گوناگون به طور همزمان با یکدیگر همکاری می کنند تا مغز موسیقی را درک کند. در ابتدا لایه بیرونی گوش ساختارهای ابتدایی و موسیقی را مانند کوک و حجم صدا را درک می کند و فرکانس ها را هم به سمت مغز و هم به سمت مخچه ارسال می کند. مخچه  نقش شایانی در درک  کوک، تعداد سازها، کشش نت ها و محل پخش شدن موزیک دارد که  پس از دریافت فرکانس ها اطلاعات را به مغز ارسال می‌کند.

مخچه با اجزای مختلفی از مغز مانند هسته‌های آمیگدال واقع در سیستم لیمبیک (مرکز درک احساسات و پاسخ دهی به آنها) و لوب پیشانی (مرکز تفکر، حل مسئله، قضاوت و کنترل هیجانات) ارتباط دارد. در نتیجه ی این ارتباطات، این اطلاعات مخابره شده از مخچه توسط سیستم مزولیمبیک مغز پردازش می شود که نتیجه ی آن تحریک یا برانگیختن، احساس لذت و تولید و انتقال ناقل های عصبی از جمله دوپامین(یکی از هورمون هایی که در حین شنیدن موسیقی در انسان ترشح می شود) در مغز است. دوپامین باعث می‌شود تا احساس رضایتمندی و لذت در بدن پخش شود مانند هنگامی که غذایی را میل می‌کنیم، شنیدن موسیقی نیز همین تاثیر را بر بدن انسان می گذارد. جالب است بدانید که تنها ۱۵ ثانیه قبل از به اوج رسیدن موسیقی، مغز انسان آن را تشخیص داده و بدن شروع به ترشح دوپامین می کند و در هنگامی که در لحظه موسیقی به اوج خود میرسد، نوعی ارضای ذهنی رخ می دهد. این لذت، نه تنها باعث سرخوشی و شادی می شود، بلکه به تسکین درد نیز کمک شایانی می کند. به همین دلیل کسانی که موسیقی گوش می دهند، علاقه خاصی به تعلیق در حین اجرا دارند. این تعلیق حالتی مانند انتظار برای یک انفجار می باشد، در بسیاری از آهنگ های دیسکو و دیپ هاوس مشاهده می کنیم که اجرا کننده با نگه داشتن ریتمی ثابت و تقریبا خالی شنوندگان را در انتظار یک انفجار قرار می دهد که به آن Bass Drop می گویند. این اتفاق در موسیقی کلاسیک نیز رخ می دهد. بسیاری از تنظیم کنندگان قوی و پرطرفدار موسیقی از این مساله اطلاع دارند و با بکارگیری این روش، هیجان را چاشنی اثر هنری خود می کنند.

ریتم و بدن

بر اساس تحقیقات، بدن و ذهن ما ملودی و ریتم را هرکدام به شکلی جداگانه تفکیک می کند و سپس با هم ترکیب می کند. طبق تحقیقی که در یکی از دانشکده های آمریکا صورت گرفته، ریتم، تمپو و میزان در بخش راست مغز پردازش می شود؛ بخشی که مربوط به منطق و محاسبات است. در حین پردازش ریتم و تمپو، اتفاقات بسیار زیادی در بدن انسان رخ می دهد: ضربان قلب با ریتم تنظیم می شود، فشار خون افزایش می باشد (به همین دلیل بسیاری از ما هنگام شنیدن موسیقی با آن سر خود را تکان می دهیم و یا پا می کوبیم) و در نهایت با تحریک شدن مغز و همراه شدن با ضرب و ریتم موسیقی، حرکات موزون و رقص پدید می آید. پس موسیقی و ریتم آن به خوبی می تواند ریتم و سیکل های درونی انسان را تغییر دهد که این سیکل ها و حالت ها، نه تنها جسمی بلکه روحی و روانی نیز می باشند.

دیدن، همانند شنیدن

برخلاف انتظار، بینایی انسان در هنگام شنیدن موسیقی نیز فعال تر می شود و این خود یکی از بزرگترین و ملموس ترین ارتباط بین موسیقی و سیستم مغز و اعصاب تلقی می گردد. علت آن (بر اساس گفته یکی از روانشناسان موسیقی) تصور و فعال شدن قوه تخیل در هنگام شنیدن موسیقی می باشد. به همین دلیل، ایجاد حس ترس در بسیاری از آهنگ ها بخاطر قوه تخیل و یا یادآوری خاطرات دردناک گذشته است. به همین شکل می توان دلیل دیده شدن رنگ صداها توسط بسیاری از افراد را توجیه نمود.

خاطرات

محکم ترین دلیل بسیاری از افراد برای شنیدن موسیقی های تکراری، مرور خاطرات گذشته می باشد. خیلی از خاطرات و گذشته های ما در بخش هایی از مغز نهفته هستند که در حالت عادی قابل دسترسی نیستند. شنیدن موسیقی و رساندن فرکانس های خاص به مغز، این بخش ها را فعال می کند و باعث می شود که گذشته برای ما زنده شود. به همین منوال، بسیاری از بیمارانی که به آلزایمر دچار شده اند را با استفاده از موسیقی می توان درمان کرد. زیرا بسیاری از فرکانس های نهفته شده در موسیقی میتواند بخش حافظه مغز را تحریک کند. موسیقی برای مغز مانند ورزش برای جسم میماند؛ شنیدن موسیقی نه تنها به تقویت حافظه کمک می کند، بلکه باعث می شود اگر زمینه این بیماری در ما وجود داشته باشد، احتمال مبتلا شدن آن به حداقل برسد.

سخن آخر

در این مقاله ارتباط بین موسیقی و سیستم مغز و اعصاب را شناختیم. موسیقی همواره ورای هنر بوده و بیشتر از هر فُرم هنری تاثیر بر روی جسم و روح آدمی می گذارد. شنیدن آهنگ و موزیک چهار بخش مغز را تحریک می کند و آن را فعال نگه می دارد. موسیقی می تواند احاساسات، عواطف، انرژی، جسم، تفکر، تصمیمی گیری، قدرت و دقت ما را تحت تاثیر قرار دهد و همه ی این پارامترها با موسیقی به راحتی قابل تنظیم هستند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *